دریچه ای نو جهان معاصر از دیدگاه اسلام

این وبلاگ قصد دارد تا با نشر جدیدترین اخبار و اطلاعات روز جهان در مورد اسلام و فواید آن در زندگی روزمره از گذشته تا به حال و در آینده گرایش اسلام ستیزی را از ذهن مردم جهان پاک نماید .

دریچه ای نو جهان معاصر از دیدگاه اسلام

این وبلاگ قصد دارد تا با نشر جدیدترین اخبار و اطلاعات روز جهان در مورد اسلام و فواید آن در زندگی روزمره از گذشته تا به حال و در آینده گرایش اسلام ستیزی را از ذهن مردم جهان پاک نماید .

انتقاد سعدالحریری از قاسم سلیمانی

به گزارش نامه نیوز به نقل از آسوشیتدپرس، سعد الحریری نخست‌وزیر لبنان در ادعایی از یکی از فرماندهان بلند پایه ایرانی برای اظهار نظرهایش درباره پیروزی‌های اخیر نیروهای مورد حمایت ایران در انتخابات پارلمانی ماه گذشته لبنان انتقاد کرد. 

بر اساس این گزارش، حزب‌الله لبنان و متحدانش بیش از نیمی از کرسی‌های پارلمان لبنان را در انتخابات ۶ می به خود اختصاص دادند. رسانه لبنان ویدئویی را که در شبکه های اجتماعی دست به دست می‌شد را منتشر کرده اند. در این ویدئو قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران می‌گوید که پیروزی حزب‌الله در زمانی اتفاق افتاده که برخی کشورهای عربی، سران حزب‌الله را تروریست می‌خوانند. 

حریری به خبرنگاران گفته که اظهار نظر سلیمانی «باعث تاسف» است و مدعی شده که دخالت در امور د اخلی لبنان نه به نفع ایران است و نه به نفع لبنان و منطقه.

اعترافات تکان‌‌دهنده یک داعشی ایرانی بعد از دستگیری/ کسی با داعش بحث می کرد، سرش را می‌بریدند!

به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ مردی 55 ساله است که از سال‌های قبل گرایش سلفی داشته و به بهانه‌ای از کشور خارج شده و به داعش پیوسته است. وی حدود 20 ماه در عراق برای داعش فعالیت می‌کرده و بعد همراه با تیم ترور به کشور وارد شده است.

در عملیات تروریستی 17 خرداد حضور نداشته، اما در بخش پشتیبانی عملیات از جمله گرفتن خانه تیمی، سیمکارت و جابه‌جایی سلاح دست داشته است که البته در صحبت‌هایش بخش‌هایی از اقداماتش را سانسور می‌کند. داعشی‌ها نیز از او بیشتر به خاطر مو و ریش سفیدش استفاده می‌کردند که باعث اعتمادزایی شده و می‌توانست برای اجاره خانه با اوراق شناسایی جعلی اقدام کند. 

صحبت‌های او که به قول خودش مسیری اشتباه را در زندگی‌اش انتخاب کرده می‌تواند نمونه روشنی برای جوانان خام و بی تجربه‌ای باشد که اکنون تحت تأثیر تبلیغات داعش در مسیر پیوستن به این گروه قرار دارند.

ابتدا خودتان را معرفی کنید و مختصری از زندگی خود و چگونگی آشنایی‌تان با اندیشه تکفیری بگویید؟

من سلیمان مظفری هستم، بچه یکی از روستاهای توابع روانسر هستم. بعد از پیروزی انقلاب ما به شهر روانسر آمدیم و آنجا زندگی کردیم. در سال 1361 من به سربازی رفتم، اول دوره‌ام را در اصفهان گذراندم و بعد از آنجا برای ادامه خدمت به زاهدان فرستاده شدم. در آنجا با فردی اهل بوکان آشنا شدم که او در آنجا نماز خواندن و قرآن خواندن را به من یاد داد. از همانجا به مسائل مذهبی آشنا شدم. بعد از پایان دوران سربازی دوباره به شهرم برگشتم. مشغول کار دنیا دکان‌داری شدم.

بعد از مدتی که مغازه داشتم و کار می‌کردم با چندتا طلبه آشنا شدم که و با آنها رفت و آمد می‌کردم. بعدها فهمیدم که آنها از اخوان المسلمین هستند. حدود چند سالی همراه این افراد بودم و با آنها نشست و برخواست می‌کردم. بعد از آن کار را عوض کردم و در منطقه پلدختر کشاورزی کردم و در آنجا در امر کشاورزی شکست خوردم و بسیار ضرر کردم. همین ضرر باعث شد تا از این افراد هم جدا شوم و راهی تهران شوم. در تهران ابتدا کارگری کردم و بعد هم پیمانکار ضایعات آهن شدم. حدود 5 یا 6 سال پیمانکار ضایعات آهن بودم و با چندتا شرکت معتبر هم کار می‌کردم.

بعد از آن هم دوباره به شهرم برگشتم. آن زمان حال و هوای شهر و منطقه ما مکتبی بود و شخصی به نام احمد مفتی‌زاده تازه از زندان آزاد شده بود و برخی مردم به سراغش می‌رفتند و با او بحث می‌کردند. من هم به این مباحث علاقه داشتم و این مطالب را دنبال می‌کردم.

بعد از مدتی سلفی‌ها وارد منطقه ما شدند و کم‌کم تبلیغ می‌کردند. یک روز یکی از همین سَلَفی‌ها به من گفت بیا من را با ماشینت به فلان جا ببر تا من نماز جمعه بخونم، کرایه تو را هم می‌دهم. من هم گفتم بیا تو را می‌برم کرایه هم نمی‌خواهم، چون تو نماز جمعه می‌خوانی. بعد با همین فرد هم آشنا شدم و کم کم به اندیشه سلفی‌گری علاقه پیدا کردم.

در همان زمان نوارهایی در منطقه ما پخش می شد که در مورد تبلیغ سلفی‌گری بود. من هم می‌گرفتم و گوش می‌دادم. تا اینکه یک نفر به اسم عُمر که دوست من بود 2 نفر را به خانه من آورد و گفت این دو عالم دین هستند و اگر سوالی داری از آنها بپرس.

یک ساعتی در خانه من بودند. فردا هم دوباره آمدند و گفتند ما از شما می‌خواهیم که افرادی را که در این منطقه اهل نماز و معتقد هستند به ما معرفی کنی.

بعد از مدتی که با این دو نفر رفت و آمد کردم، متوجه شدم که این دو اهل «کتائب» کردستان هستند و برای آنها در مرز فعالیت داشتند، ولی من فقط برای آنها تبلیغ می‌کردم و فقط دعوت برای عضویت داشتم، اما همان زمان از آنها می‌شنیدم که می‌گفتند ما می‌رویم به فلان پاسگاه حمله می‌کنیم.

حدود دو سه سال بود که با هم اختلاف پیدا کرده بودند و من هم دیگر ترکشان کرده بودم و مشغول زندگی خودم بودم. من وانت گرفتم و برای خودم کار می‌کردم.

 چطور به داعش پیوستید؟

یکی از فامیل‌های ما با اینها آشنا شد و با آنها رفت و آمدش را آغاز کرد. بعد از مدتی هم از همین طریق به داعش پیوست.

همه نزدیکان، پدر و مادرش من را مقصر می‌دانستند و می‌گفتند که تو باعث شدی و تو ما را و بچه ما را بدبخت کردی. البته می‌دانم که شاید این دلیل قانع کننده‌ای نباشد، ولی من برای اینکه ثابت کنم که من نقشی نداشته‌ام، به خانواده‌اش گفتم که من می‌روم و او را بر می‌گردانم.

*غرامت خروج اعضا از داعش چیست؟

بالاخره چون گذرنامه داشتم به ترکیه رفتم و از آنجا هم به مقرهای داعش رفتم و فامیلمان را پیدا کردم. با او بسیار صحبت کردم ولی فایده‌ای نداشت، ولی بعد از آن من هم دیگر نتوانستم از آنجا خارج شوم! چون اگر کسی وارد داعش شود و بعد بخواهد از آنجا خارج شود، غرامتش فقط «سر» اوست و به هیچ طریقی نمی‌گذارند کسی از داعش خارج شود.

من حدود سه ماه در آن مقر در «شدادی» بودم. ما در یک آسایشگاه بودیم. بالاخره ما را از آنجا منتقل کردند به عراق و به موصل رفتیم. بعد که 20 روز در موصل ماندم، از آنجا ما را بردند به هُویجه و در آنجا چندهفته آموزش دیدیم. من در همانجا یک مریضی گرفته بودم که بدنم صبح تا شب می‌خارید و زخم می‌شد و خواب و خوراک نداشتم.

بعد شخصی به نام ابوعایشه از ما خواست ما به کتیبه صلاح‌الدین برویم. همانجا افراد برای جنگیدن به سوریه می‌رفتند یا همانجا می‌جنگیدند و برخی هم فرار می‌کردند.

*برخی داعشی‌ها پدر و مادر خود را تکفیر می‌کردند

چرا فرار می‌‌کردند؟

برخی از فرماندهان آنها خیلی دایره تکفیرشان گسترده بود. برخی از آنها حتی پدر و مادر خودشان را هم تکفیر می‌کردند. یکدیگر را هم تکفیر می‌کردند و اگر بینشان اختلاف می‌افتاد، همدیگر را هم می‌کشتند.

*به خاطر سوال از یک «فاصله» بازجویی شدم

یکبار من سوال کردم از اینجا تا ایران چقدر فاصله است؟ بعد این مسئله را گزارش کرده بودند و از من بازجویی کردند که چرا چنین سوالی کردی؟ من هم گفتم که همینطوری سوال کردم و فقط می‌خواستم بدانم!

*به داعشی‌های ایرانی احترام نمی‌گذاشتند

بین کسانی که از ایران آمده بودند و کسانی که از عراق بودند هم فرق می‌گذاشتند، به ایرانی‌ها احترام نمی‌گذاشتند و رفتار چندان خوبی نداشتند. فقط کسانی جذب اینها می‌شدند و در داعش می‌ماندند که جوان و احساساتی بودند و به هیچ چیز جز کشتن و اسلحه به دست گرفتن فکر نمی‌کنند.

اینها جوانانی هستند که اصلاً فکر درستی ندارند و نمی‌توانند درست و نادرست را از هم تشخیص دهند. همه آنهایی هم که رفته‌اند خونشان به هدر رفته است، خودشان که هلاک شدند و ضرر اصلی را خانواده‌های آنها می‌کشند.

الان خود من اشتباهی کردم و همه اعضای خانواده‌ام ضرر آن را می‌کشند. زنم، دخترم، پدرم و مادرم همه زجر می‌کشند و حالا دیگر نمی‌توانم جبران کنم.

 کسی در آن تشکیلات ندیدی که واقعاً بتواند بفهمد که این را انحرافی و غلط است؟

من خودم در آن کتیبه بودم و یک نفر ندیدم که عالم واقعی به دین باشند،‌ همه قرآن بلد بودند، حدیث بلد بودند ولی هیچ‌کدام تفسیر صحیحدستورات اسلام را نمی‌دانست. اگر اینها فهم داشتند، اگر من فهم داشتم درون آتش نمی‌پریدم. اینها اصلاً از فکرشان استفاده نمی‌کنند.

شیوخ داعش چطور؟

ما که در هویجه بودیم کسانی بودند که به آنها می‌گفتند شرعی‌های داعش یا همان دوله. بین همین‌ها هم اختلاف بسیاری وجود داشت.

*یک نفر زیاد بحث کرد، بردند سرش را بریدند

یکبار یک نفر با همین شیوخ خیلی بحث کرد و همان شیوخ بردند و سرش را بریدند. برای همین هم کسی زیاد با اینها بحث نمی‌کرد و حرف آنها نقض نمی‌‌کرد. ما هم اطلاع چندانی نداشتیم که بفهمیم کدامشان درست می‌گویند و کدامشان غلط. خودمان هم نمی‌توانستیم و سوادش را نداشتیم که با قرآن مطابقت بدهیم.

شما برای چه کاری به ایران برگشتید؟

بله من به ایران آمدم. در آنجا که بودم دوستی داشتم به نام ابواسماعیل که او هم کُرد بود. یکبار به من گفت که می‌خواهم تو را به ایران بفرستم. یکبار دیگر هم گفت که باید به ایران بروی!

بعد از او شخصی به نام ابوسلمان آمد و به من گفت بیا سوار ماشین بشو و برویم با تو کار دارم. او به من گفت شما سن و سال داری و تجربه داری بیا من تو را به مرز ایران می‌برم و آنجا هر کسی که قصد داشت به اینجا بیاید را تو جذب کن و به کردستان عراق بیاور.

من قبول نکردم و گفتم من نه از اینترنت سر در میاورم و چون 2 سال ایران نبودم کسی را زیاد نمی‌شناسم و خلاصه گفتم نمی‌توانم این کار را انجام بدهم. بالاخره باز یک گروه دیگر آمدند و گفتند ما سه نفر هستیم و می‌خواهیم به ایران برویم، تو هم با ما بیا چون آشنا هستی، آنجا می‌توانی به ما کمک کنی. من هم فکر کردم و قبول کردم.

هدف آنها از ایران رفتن چه بود؟

به من گفتند می‌خواهیم آنجا بنایی را بسازیم و جوانان ایرانی را جذب خودمان کنیم و از آنجا بتوانیم از پشت به نیروهای پیش‌مرگه کُرد فشار بیاوریم ،‌زیرا آنها با داعش می‌جنگیدند.

 وقتی وارد ایران شدید، چه کردید؟

ما وقتی وارد ایران شدیم، یک نفر رفت بر روی بلندی و از آنجا تلفن زد تا بیایند دنبال ما و سه تا ماشین به دنبال ما آمدند که اسامی آنها اسماعیل، ایوب، جعفر، کمال که ما را انتقال دادند به سرپل ذهاب به خانه کمال.

از آنجا ایوب و اسماعیل از ما جدا شدند. پیوسته محل اقامت ما را عوض می‌کردند. به ما نه پول تو جیبی می‌دادند و نه می‌گذاشتند از خانه خارج شویم.

بالاخره یک خانه در کرمانشاه پیدا کردند و من را بردند تا خانه را قرارداد ببندم. من هم هیچ کارت شناسایی یا شناسنامه‌ای نداشتم. البته روز اول که آمده بودیم، جعفر عکس همه ما را گرفت و آن روز که قرار بود خانه را قرارداد ببندم، به من یک شناسنامه جعلی دادند که با آن قرارداد بستم. ما را هم به خانه کرمانشاه منتقل کردند.

برنامه چه بود؟ کجا را قرار بود بزنید؟

شخصی به نام مهدی، امیر ما بود، او هیچوقت ما را در جریان کارها نمی‌گذاشت، ولی یک روز که بیرون رفتند، با 12 عدد نارنجک برگشتند. این نارنجک‌ها را گویا خریده بودند.

* ما دیگر بریده بودیم و فقط می‌خواستم دختر کوچکم را ببینم

به والله هیچ صحبتی از مجلس ایران نبود، اصلاً نمی‌دانستم که قرار است به این زودی عملیات شود. ما هم دیگر بریده بودیم، من فقط به دنبال این بودم که یک روز دختر کوچکم را ببینم، واقعاً خسته شده بودم، اما امکان نداشت بتوانم از آنها جدا شوم.

*مردم عراق می‌گفتند صدام از داعش بهتر بود

درواقع داعش یک زندان بود که هیچ‌گونه آزادی در آن نداشتیم. وقتی در عراق بودم یادم هست مردم همه از اینها فرار می‌کردند. هیچکس از دست اینها آسایش نداشت. هیچکس امنیت و آزادی نداشت. من از مردم عراقی شنیدم که به هم می‌گفتند صدام از اینها بهتر بود! در عراق مردم وقتی از خانه بیرون می‌آمدند، نمیدانستند که زنده بر می‌گردند یا نه؟! اینها میخواستند در ایران هم همین کار را بکنند.

*همه داعشی‌ها کشته خواهند داشت

 آینده داعش را چه می‌بینی؟

همه آنها کشته خواهند شد، هیچ کدامشان هیچ جایی برای فرار نخواهند داشت. من به همه جوانان بی تجربه می‌گویم که سرشان پایین باشد و دنبال پول حلال باشند، این راه هیچ نتیجه‌ای برایشان ندارد. هم خودشان را بدبخت می‌کنند، هم خانواده‌هایشان را به فلاکت و بدبختی می‌اندازند.

واکنش لاریجانی به پیامک تهدید آمیز برای نمایندگان

به گزارش مشرق، علی ادیانی نماینده مردم قائم‌شهر در مجلس شورای اسلامی در تذکری با استناد به ماده 149 آیین‌نامه داخلی مجلس اظهار داشت: اخیراً جوی ایجاد شده که بر روی گوشی‌های همراه نمایندگان مرتباً پیامک می‌آید و بمبارانی از پیامک‌ها از سوی ذینفعان و گروه‌های مختلف جهت تغییر رأی نمایندگان نسبت به لوایح مختلف را شاهدیم. در حالی که جایگاه نمایندگان اجل بر این است که بخواهند با هجمه‌ها نظر خود را تغییر داده یا خط بگیرند.

وی افزود: متن بسیاری از این پیامک‌ها بعضاً تهدیدآمیز است، از رئیس مجلس و هیأت رئیسه می‌خواهم برای این مسئله فکری کنند تا شاید بتوان شرایط را تغییر داد.

ادیانی همچنین در تذکر دیگری با استناد به ماده 149 آیین‌نامه داخلی مجلس، گفت: نمایندگان در جلسه علنی گذشته به مسکوت ماندن لایحه FATF رأی دادند در حالی که این مسکوت ماندن حُسن فاعلی داشت اما حُسن فعلی نداشت چرا که ماده 149 آیین نامه اجرایی نشد، گزارش رد یا مسکوت ماندن لایحه زمانی در دستور کار قرار می‌گیرد که دولت در خصوص لایحه ظرف یک ماه پس از چاپ و توزیع گزارش کمیسیون از سوی هیأت رئیسه مجلس تقاضای این مهم را داشته باشد، اما لایحه مذکور 13 خرداد چاپ و توزیع شده، بنابراین هنوز یک ماه نشده است، لذا ماده 149 آیین‌نامه به اجرا درنیامده است.

در ادامه علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی در پاسخ به تذکرات این نماینده گفت: درخصوص تذکر شما مستند بر ماده 149 آیین‌نامه در جلسه آخر، زمان رأی‌گیری برای مسکوت ماندن لایحه FATF گفته شد که دولت تقاضا کرده و موافق این مسئله است و بر این مسئله تأکید شد، ضمن آنکه لایحه مذکور از قبل چاپ شده بود، در واقع با در نظر گرفتن زمان اصلی چاپ می‌توان گفت یک ماه گذشته است، این در حالی است که طرح‌ها و لوایحی که مسکوت می‌مانند دیگر به مجلس بازنمی‌گردند.

وی افزود: اما در مورد تذکر مستند به ماده 24 آیین‌نامه معتقدم این موضوع باید در هیأت رئیسه بررسی شود تا برای آن چاره‌ای یافته و مانع از ادامه پیامک‌های تهدیدآمیز به نمایندگان شویم، چرا که برخی‌ها از طریق پیامک‌ها مانع از تفقد نمایندگان در موضوعات مختلف می‌شوند، لذا موضوع در هیأت رئیسه بحث و بررسی می‌شود.

اعلام جنگ ارتش یمن با آمریکا

گزارش افکارنیوز، معاون سخنگوی ارتش یمن اعلام کرد که «از مرحله جنگ با دست‌نشانده‌های محلی و منطقه‌ای (مانند امارات و عربستان) عبور کردیم و اکنون وارد مرحله جنگ با دشمنان اصلی مانند آمریکا شده‌ایم.»

«عزیز راشد» معاون سخنگوی نیرو‌های مسلح یمن اعلام کرد که ارتش یمن به جای مبارزه با دست‌نشانده‌های محلی و منطقه‌ای به جنگ با دشمن اصلی، چون آمریکا می‌رود.

راشد در گفتگو با «الثوره نت» افزود: دشمنان اصلی با همه تجهیزات و توان خود در برابر رزمندگان یمنی شکست خوردند و امروز می‌بینیم که دشمن آمریکایی با همه امکانات نظامی خود برای اشغال الحدیده، چگونه در دام نظامی نیرو‌های یمنی افتاده و زمین‌گیر شده است.

معاون سخنگوی ارتش یمن تصریح کرد که فریاد امارات برای کمک به این کشور در جنگ یمن و مداخله مستقیم آمریکا در این جنگ، همان چیزی است که ما آن را می‌خواهیم تا برای همگان مشخص شود که دشمن اصلی ما آمریکا است؛ حال این دشمن هر اندازه تلاش می‌کند تا خود را مخفی کند.

او تاکید کرد که دست‌نشان‌های محلی و منطقه‌ای و مزدوران آن‌ها با وجود اصرار زیاد به جنگ یمن که البته برخاسته از تفکرات القاعده‌ای و سلفی آن‌ها است، هیچ ارزشی ندارد، زیرا به دست نیرو‌های ارتش یمن و انصارالله کشته می‌شوند. مزدوران ائتلاف سعودی مانند مزدوران سودانی، تلفات سنگین جانی در جنگ با نیرو‌های یمنی متحمل شده‌اند، اما حساب و کتاب نظامی یا سیاسی برای آن‌ها وجود ندارد، زیرا پیش‌تر بهای آن با پول پرداخته شده است.

راشد تاکید کرد که جنگ حقیقی برای ارتش یمن، جنگ مستقیم با آمریکا است و اگر جرات پاسخ با درخواست کمک اماراتی‌ها را داشته باشد، آن وقت باید خسارت سنگین نظامی و سیاسی را متحمل شود.

او در پایان اعلام کرد که ارتش آمریکا پیشتر تجربه‌های تلخی را در ویتنام، عراق و ایران به دست آورده است و در یمن نیز همین تجربه را به دست می‌آورد، چراکه نیرو‌های یمنی قوی و شهادت طلب هستند.

امضاء سند میان آمریکا و کره شمالی/ترامپ: انتظار داریم روند خلع‌سلاح به‌زودی آغاز شود؛ کیم: دنیا شاهد تغییرات بزرگی خواهد بود

رئیس جمهوری آمریکا و رهبر کره شمالی پس از چندین ساعت مذاکره یک سند توافق امضاء کردند.

امضاء سند میان آمریکا و کره شمالی/ترامپ: انتظار داریم روند خلع‌سلاح به‌زودی آغاز شود؛ کیم: دنیا شاهد تغییرات بزرگی خواهد بود

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا و کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی که امروز صبح در سنگاپور با یکدیگر دیدار کردند، پس از چندین ساعت مذاکره سرانجام توافق کردند.

ترامپ پیش از امضای این توافق که جزییاتی از آن هنوز اعلام نشده است گفت: تصور می‌کنم تمام روابط ما با کره شمالی و شبه جزیره کره بسیار متفاوت از گذشته خواهد بود. ما در حال ایجاد یک ارتباط ویژه هستیم. مردم بسیار تحت تاثیر قرار خواهند گرفت.

وی افزود: انتظار داریم روند خلع سلاح به زودی آغاز شود. سندی که امضا کردیم بسیار جامع است.

ترامپ گفت: درباره همدیگر چیزهای زیادی فهمیدیم.

کیم نیز در مراسم امضای توافق گفت: امروز دیداری تاریخی داشتیم و تصمیم گرفتیم گذشته را فراموش کرده و قصد امضای یک سند تاریخی را داریم. دنیا شاهد تغییرات بزرگ و اساسی خواهد بود.

رهبر کره شمالی ادامه داد: مایلم از رئیس جمهور آمریکا برای عملی شدن این دیدار تشکر کنم.

دقایقی پیش دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا در کنار کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی به خبرنگاران اعلام کرده بود که طرفین به زودی یک سند نامشخص را امضاء خواهند کرد.

صبح امروز  و در آغاز نشست میان دو طرف دونالد ترامپ به خبرنگاران گفته بود: من احساس خیلی خوبی دارم که بحثهای خوبی خواهیم داشت و بسیار موفقیت‌آمیز خواهد بود. ما (آمریکا و کره شمالی) رابطه‌ای فوق‌العاده خواهیم داشت؛ من (به این مسئله) شک ندارم.

کیم جونگ اون نیز خطاب به ترامپ گفته بود: رسیدن به این مرحله کار ساده ای نبود...تعصبات و اقدامات قدیمی مانعی برای حرکت رو به جلو ما بودند اما ما به تمام آنها فائق آمدیم.

رهبر کره شمالی گفت: ما به تمام بدبینی‌ها  و گمانه زنی‌ها درباره این نشست فائق آمدیم و معتقدم که این مسئله برای (دستیابی) به صلح مناسب است.