دریچه ای نو جهان معاصر از دیدگاه اسلام

این وبلاگ قصد دارد تا با نشر جدیدترین اخبار و اطلاعات روز جهان در مورد اسلام و فواید آن در زندگی روزمره از گذشته تا به حال و در آینده گرایش اسلام ستیزی را از ذهن مردم جهان پاک نماید .

دریچه ای نو جهان معاصر از دیدگاه اسلام

این وبلاگ قصد دارد تا با نشر جدیدترین اخبار و اطلاعات روز جهان در مورد اسلام و فواید آن در زندگی روزمره از گذشته تا به حال و در آینده گرایش اسلام ستیزی را از ذهن مردم جهان پاک نماید .

بالاخره صدای یکی به خاطر گرانی درآمد

گزارش افکارنیوز، سید کاظم دلخوش در نشست علنی امروز (سه شنبه، 22 خردادماه) مجلس شورای اسلامی در تذکر شفاهی با بیان اینکه باید با توجه به وضعیت اقتصادی کشور جلسه اضطراری و غیرعلنی درباره برخی موضوعات کشور برگزار شود، گفت: قیمت گوش قرمز و سفید در حال حاضر گران شده است و مرغداری ها به خاک نشسته اند چرا که طی ماه های اخیر قیمت نهاده های دامی و هزینه های مرغداری ها به میزانی بالا رفته که صاحبان مرغداری ها تولید را رها کرده اند.

وی افزود: در حوزه انتخابیه بنده 110 مرغداری وجود دارد که 70 درصد آنها در حال تعطیلی هستند، ضروری است که برای کاهش هزینه های مرغداری ها تدبیری شود.

نماینده مردم صومعه سرا تاکید کرد: رئیس کل بانک مرکزی نمی تواند در مورد وضعیت نابسامان بازار سکه و ارز توضیح دهد بنابراین وزیر اقتصاد باید پاسخگوی وضعیت کنونی ارز و سکه باشد چرا که قیمت ها روز به روز در حال افزایش است.

مسعود پزشکیان که در غیاب لاریجانی ریاست مجلس را برعهده داشت در پاسخ به تذکر این نماینده اظهار کرد: در نشست دیروز هیئت رئیسه مجلس مقرر شد نشستی درباره قیمت کالاها و وضعیت کنونی اقتصادی برگزار شود که وزرا و کارشناسان در این جلسه درباره شرایط فعلی توضیحاتی ارائه دهند.

اون توالت شخصی‌اش را هم به سنگاپور برده بود

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از ایسنا، دیلی میل نوشت، پیش از ورود کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی به سنگاپور به منظور نشست تاریخی با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا یک هواپیمای ترابری مدل IL-۷۶ انبوهی از کالاها و اجناسی که صرفا برای حفظ جان کیم جونگ اون در نظر گرفته‌ شده‌اند، به آنجا منتقل کرده است.

در میان این اجناس یک محموله از غذاهای مورد استفاده رهبر کره شمالی و یک توالت شخصی قابل حمل نیز وجود داشت.

براساس گزارش پایگاه چوسان ایلبو متعلق به کره‌ جنوبی این توالت شخصی کیم جونگ اون اتصالی به شبکه فاضلاب رسمی نداشته و مخزنی جداگانه برای نگهداری فضولات دارد.

57692446

این در حالی است که در گذشته گزارش شده بود سازمان‌های اطلاعاتی نظیر سازمان سیا حتی با استفاده از مدفوع اقدام به جمع آوری اطلاعات کرده‌اند.

به عنوان مثال گزارش شده که در جریان سفر میخائیل گورباچف در سال ۱۹۸۷ به واشنگتن دیسی او تصمیم گرفت که به جای رفتن به اقامتگاهی مخصوص مقام‌های خارجی در خیابان مجاور کاخ سفید موسوم به بلیر هاوس در ساختمان سفارت شوروی مستقر شود و این اتفاق سبب شد که برنامه سازمان سیا برای جمع‌آوری فضولات این رهبر کره شمالی ناکام بماند.

همچنین یک ماموریت جمع آوری فضولات مشابه نیز علیه پادشاه اسبق مصر یعنی ملک فاروق هنگامی که او به مونت کارلو سفر کرد، انجام شد و در عین حال سابقا گزارش شده بود که ماموران اطلاعاتی فرانسه توانسته بودند با موفقیت نمونه ادرار لئونید برژنف، از رهبران اسبق شوروی را جمع آوری کنند.

در عین حال روسای جمهور آمریکا هم برای حفظ جانشان تدابیر محافظتی شخصی مشابهی را اتخاذ می‌کنند و پیش از این گزارش شده بود که نهاد امنیتی موسوم به سرویس مخفی آمریکا که وظیفه حفظ جان رئیس‌جمهور را به عهده دارد در سال ۲۰۰۶ برای سفر جورج دبلیو بوش، رئیس‌جمهور اسبق به اتریش توالتی متحرک برای او برده بود.

در عین حال گزارش شده بود که حکومت کره شمالی برای سفر کیم جونگ اون به آمریکا دو هواپیمای گمراه کننده را نیز همراه با هواپیمای حامل کیم جونگ اون فرستاده تا کار را برای هدف گیری هواپیمای او دشوار سازد.

واکنش سپاه به خبر شهادت رزمندگانش در درگیری‌های شمالغرب

به گزارش افکارنیوز، در پی برخی ادعاهای واهی مطرح شده از سوی یکی از گروهک‌های تروریستی ضد انقلاب که در روزهای اخیر متحمل ضربه سختی از رزمندگان نیروی زمینی سپاه در شمال غرب کشور و مناطق عمومی سروآباد و اشنویه شده، مبنی بربه شهادت رساندن تعدادی از رزمندگان اسلام در این درگیری‌ها ،روابط عمومی قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) نیروی زمینی سپاه در اطلاعیه ای با رد این ادعا و موهوم خواندن آن، اعلام کرد: به نظر می‌رسد ضد انقلاب و مزدوران دست نشانده استکبار جهانی در پی ناکامی های اخیر در دستیابی به اهداف شوم خود دچار توهم شده اند، از این رو سعی در فرافکنی و وارونه نمایی واقعیات از طریق انتشار گزارشات دروغ از پیش تهیه شده در فضای توهمی، با هدف دلخوشی اربابان و روحیه بخشی به نیروهای مفلوک و جنایتکار خود هستند.

در این اطلاعیه با تاکید بر اینکه بحمدلله تمامی رزمندگان شجاع قرارگاه حمزه که در عملیات‌های اخیر علیه ضد انقلاب شرکت داشته اند در صحت و سلامت در یگان‌های مأموریتی خود حضور دارند ، تصریح شده است: غیورمردان مدافع امنیت نظام و ملت ایران بدون توجه به فضاسازی رسانه‌ای و روانی دشمنان، با رصد و اشراف دقیق و همه جانبه ضد انقلاب همچنان آماده پاسخگویی قاطع به هرگونه تحرک و تلاش آنان می باشند.

بر اساس این گزارش، درپی درگیری‌های اخیر رزمندگان قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع)با سه تیم تروریستی در مناطق عمومی مرزی سروآباد و اشنویه در شمال غرب کشور که منجر به انهدام این تیم های تروریستی شد، 13 تن از تروریست‌ها به هلاکت رسیده و تعدادی نیز زخمی شدند.

انتقاد سعدالحریری از قاسم سلیمانی

به گزارش نامه نیوز به نقل از آسوشیتدپرس، سعد الحریری نخست‌وزیر لبنان در ادعایی از یکی از فرماندهان بلند پایه ایرانی برای اظهار نظرهایش درباره پیروزی‌های اخیر نیروهای مورد حمایت ایران در انتخابات پارلمانی ماه گذشته لبنان انتقاد کرد. 

بر اساس این گزارش، حزب‌الله لبنان و متحدانش بیش از نیمی از کرسی‌های پارلمان لبنان را در انتخابات ۶ می به خود اختصاص دادند. رسانه لبنان ویدئویی را که در شبکه های اجتماعی دست به دست می‌شد را منتشر کرده اند. در این ویدئو قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران می‌گوید که پیروزی حزب‌الله در زمانی اتفاق افتاده که برخی کشورهای عربی، سران حزب‌الله را تروریست می‌خوانند. 

حریری به خبرنگاران گفته که اظهار نظر سلیمانی «باعث تاسف» است و مدعی شده که دخالت در امور د اخلی لبنان نه به نفع ایران است و نه به نفع لبنان و منطقه.

اعترافات تکان‌‌دهنده یک داعشی ایرانی بعد از دستگیری/ کسی با داعش بحث می کرد، سرش را می‌بریدند!

به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ مردی 55 ساله است که از سال‌های قبل گرایش سلفی داشته و به بهانه‌ای از کشور خارج شده و به داعش پیوسته است. وی حدود 20 ماه در عراق برای داعش فعالیت می‌کرده و بعد همراه با تیم ترور به کشور وارد شده است.

در عملیات تروریستی 17 خرداد حضور نداشته، اما در بخش پشتیبانی عملیات از جمله گرفتن خانه تیمی، سیمکارت و جابه‌جایی سلاح دست داشته است که البته در صحبت‌هایش بخش‌هایی از اقداماتش را سانسور می‌کند. داعشی‌ها نیز از او بیشتر به خاطر مو و ریش سفیدش استفاده می‌کردند که باعث اعتمادزایی شده و می‌توانست برای اجاره خانه با اوراق شناسایی جعلی اقدام کند. 

صحبت‌های او که به قول خودش مسیری اشتباه را در زندگی‌اش انتخاب کرده می‌تواند نمونه روشنی برای جوانان خام و بی تجربه‌ای باشد که اکنون تحت تأثیر تبلیغات داعش در مسیر پیوستن به این گروه قرار دارند.

ابتدا خودتان را معرفی کنید و مختصری از زندگی خود و چگونگی آشنایی‌تان با اندیشه تکفیری بگویید؟

من سلیمان مظفری هستم، بچه یکی از روستاهای توابع روانسر هستم. بعد از پیروزی انقلاب ما به شهر روانسر آمدیم و آنجا زندگی کردیم. در سال 1361 من به سربازی رفتم، اول دوره‌ام را در اصفهان گذراندم و بعد از آنجا برای ادامه خدمت به زاهدان فرستاده شدم. در آنجا با فردی اهل بوکان آشنا شدم که او در آنجا نماز خواندن و قرآن خواندن را به من یاد داد. از همانجا به مسائل مذهبی آشنا شدم. بعد از پایان دوران سربازی دوباره به شهرم برگشتم. مشغول کار دنیا دکان‌داری شدم.

بعد از مدتی که مغازه داشتم و کار می‌کردم با چندتا طلبه آشنا شدم که و با آنها رفت و آمد می‌کردم. بعدها فهمیدم که آنها از اخوان المسلمین هستند. حدود چند سالی همراه این افراد بودم و با آنها نشست و برخواست می‌کردم. بعد از آن کار را عوض کردم و در منطقه پلدختر کشاورزی کردم و در آنجا در امر کشاورزی شکست خوردم و بسیار ضرر کردم. همین ضرر باعث شد تا از این افراد هم جدا شوم و راهی تهران شوم. در تهران ابتدا کارگری کردم و بعد هم پیمانکار ضایعات آهن شدم. حدود 5 یا 6 سال پیمانکار ضایعات آهن بودم و با چندتا شرکت معتبر هم کار می‌کردم.

بعد از آن هم دوباره به شهرم برگشتم. آن زمان حال و هوای شهر و منطقه ما مکتبی بود و شخصی به نام احمد مفتی‌زاده تازه از زندان آزاد شده بود و برخی مردم به سراغش می‌رفتند و با او بحث می‌کردند. من هم به این مباحث علاقه داشتم و این مطالب را دنبال می‌کردم.

بعد از مدتی سلفی‌ها وارد منطقه ما شدند و کم‌کم تبلیغ می‌کردند. یک روز یکی از همین سَلَفی‌ها به من گفت بیا من را با ماشینت به فلان جا ببر تا من نماز جمعه بخونم، کرایه تو را هم می‌دهم. من هم گفتم بیا تو را می‌برم کرایه هم نمی‌خواهم، چون تو نماز جمعه می‌خوانی. بعد با همین فرد هم آشنا شدم و کم کم به اندیشه سلفی‌گری علاقه پیدا کردم.

در همان زمان نوارهایی در منطقه ما پخش می شد که در مورد تبلیغ سلفی‌گری بود. من هم می‌گرفتم و گوش می‌دادم. تا اینکه یک نفر به اسم عُمر که دوست من بود 2 نفر را به خانه من آورد و گفت این دو عالم دین هستند و اگر سوالی داری از آنها بپرس.

یک ساعتی در خانه من بودند. فردا هم دوباره آمدند و گفتند ما از شما می‌خواهیم که افرادی را که در این منطقه اهل نماز و معتقد هستند به ما معرفی کنی.

بعد از مدتی که با این دو نفر رفت و آمد کردم، متوجه شدم که این دو اهل «کتائب» کردستان هستند و برای آنها در مرز فعالیت داشتند، ولی من فقط برای آنها تبلیغ می‌کردم و فقط دعوت برای عضویت داشتم، اما همان زمان از آنها می‌شنیدم که می‌گفتند ما می‌رویم به فلان پاسگاه حمله می‌کنیم.

حدود دو سه سال بود که با هم اختلاف پیدا کرده بودند و من هم دیگر ترکشان کرده بودم و مشغول زندگی خودم بودم. من وانت گرفتم و برای خودم کار می‌کردم.

 چطور به داعش پیوستید؟

یکی از فامیل‌های ما با اینها آشنا شد و با آنها رفت و آمدش را آغاز کرد. بعد از مدتی هم از همین طریق به داعش پیوست.

همه نزدیکان، پدر و مادرش من را مقصر می‌دانستند و می‌گفتند که تو باعث شدی و تو ما را و بچه ما را بدبخت کردی. البته می‌دانم که شاید این دلیل قانع کننده‌ای نباشد، ولی من برای اینکه ثابت کنم که من نقشی نداشته‌ام، به خانواده‌اش گفتم که من می‌روم و او را بر می‌گردانم.

*غرامت خروج اعضا از داعش چیست؟

بالاخره چون گذرنامه داشتم به ترکیه رفتم و از آنجا هم به مقرهای داعش رفتم و فامیلمان را پیدا کردم. با او بسیار صحبت کردم ولی فایده‌ای نداشت، ولی بعد از آن من هم دیگر نتوانستم از آنجا خارج شوم! چون اگر کسی وارد داعش شود و بعد بخواهد از آنجا خارج شود، غرامتش فقط «سر» اوست و به هیچ طریقی نمی‌گذارند کسی از داعش خارج شود.

من حدود سه ماه در آن مقر در «شدادی» بودم. ما در یک آسایشگاه بودیم. بالاخره ما را از آنجا منتقل کردند به عراق و به موصل رفتیم. بعد که 20 روز در موصل ماندم، از آنجا ما را بردند به هُویجه و در آنجا چندهفته آموزش دیدیم. من در همانجا یک مریضی گرفته بودم که بدنم صبح تا شب می‌خارید و زخم می‌شد و خواب و خوراک نداشتم.

بعد شخصی به نام ابوعایشه از ما خواست ما به کتیبه صلاح‌الدین برویم. همانجا افراد برای جنگیدن به سوریه می‌رفتند یا همانجا می‌جنگیدند و برخی هم فرار می‌کردند.

*برخی داعشی‌ها پدر و مادر خود را تکفیر می‌کردند

چرا فرار می‌‌کردند؟

برخی از فرماندهان آنها خیلی دایره تکفیرشان گسترده بود. برخی از آنها حتی پدر و مادر خودشان را هم تکفیر می‌کردند. یکدیگر را هم تکفیر می‌کردند و اگر بینشان اختلاف می‌افتاد، همدیگر را هم می‌کشتند.

*به خاطر سوال از یک «فاصله» بازجویی شدم

یکبار من سوال کردم از اینجا تا ایران چقدر فاصله است؟ بعد این مسئله را گزارش کرده بودند و از من بازجویی کردند که چرا چنین سوالی کردی؟ من هم گفتم که همینطوری سوال کردم و فقط می‌خواستم بدانم!

*به داعشی‌های ایرانی احترام نمی‌گذاشتند

بین کسانی که از ایران آمده بودند و کسانی که از عراق بودند هم فرق می‌گذاشتند، به ایرانی‌ها احترام نمی‌گذاشتند و رفتار چندان خوبی نداشتند. فقط کسانی جذب اینها می‌شدند و در داعش می‌ماندند که جوان و احساساتی بودند و به هیچ چیز جز کشتن و اسلحه به دست گرفتن فکر نمی‌کنند.

اینها جوانانی هستند که اصلاً فکر درستی ندارند و نمی‌توانند درست و نادرست را از هم تشخیص دهند. همه آنهایی هم که رفته‌اند خونشان به هدر رفته است، خودشان که هلاک شدند و ضرر اصلی را خانواده‌های آنها می‌کشند.

الان خود من اشتباهی کردم و همه اعضای خانواده‌ام ضرر آن را می‌کشند. زنم، دخترم، پدرم و مادرم همه زجر می‌کشند و حالا دیگر نمی‌توانم جبران کنم.

 کسی در آن تشکیلات ندیدی که واقعاً بتواند بفهمد که این را انحرافی و غلط است؟

من خودم در آن کتیبه بودم و یک نفر ندیدم که عالم واقعی به دین باشند،‌ همه قرآن بلد بودند، حدیث بلد بودند ولی هیچ‌کدام تفسیر صحیحدستورات اسلام را نمی‌دانست. اگر اینها فهم داشتند، اگر من فهم داشتم درون آتش نمی‌پریدم. اینها اصلاً از فکرشان استفاده نمی‌کنند.

شیوخ داعش چطور؟

ما که در هویجه بودیم کسانی بودند که به آنها می‌گفتند شرعی‌های داعش یا همان دوله. بین همین‌ها هم اختلاف بسیاری وجود داشت.

*یک نفر زیاد بحث کرد، بردند سرش را بریدند

یکبار یک نفر با همین شیوخ خیلی بحث کرد و همان شیوخ بردند و سرش را بریدند. برای همین هم کسی زیاد با اینها بحث نمی‌کرد و حرف آنها نقض نمی‌‌کرد. ما هم اطلاع چندانی نداشتیم که بفهمیم کدامشان درست می‌گویند و کدامشان غلط. خودمان هم نمی‌توانستیم و سوادش را نداشتیم که با قرآن مطابقت بدهیم.

شما برای چه کاری به ایران برگشتید؟

بله من به ایران آمدم. در آنجا که بودم دوستی داشتم به نام ابواسماعیل که او هم کُرد بود. یکبار به من گفت که می‌خواهم تو را به ایران بفرستم. یکبار دیگر هم گفت که باید به ایران بروی!

بعد از او شخصی به نام ابوسلمان آمد و به من گفت بیا سوار ماشین بشو و برویم با تو کار دارم. او به من گفت شما سن و سال داری و تجربه داری بیا من تو را به مرز ایران می‌برم و آنجا هر کسی که قصد داشت به اینجا بیاید را تو جذب کن و به کردستان عراق بیاور.

من قبول نکردم و گفتم من نه از اینترنت سر در میاورم و چون 2 سال ایران نبودم کسی را زیاد نمی‌شناسم و خلاصه گفتم نمی‌توانم این کار را انجام بدهم. بالاخره باز یک گروه دیگر آمدند و گفتند ما سه نفر هستیم و می‌خواهیم به ایران برویم، تو هم با ما بیا چون آشنا هستی، آنجا می‌توانی به ما کمک کنی. من هم فکر کردم و قبول کردم.

هدف آنها از ایران رفتن چه بود؟

به من گفتند می‌خواهیم آنجا بنایی را بسازیم و جوانان ایرانی را جذب خودمان کنیم و از آنجا بتوانیم از پشت به نیروهای پیش‌مرگه کُرد فشار بیاوریم ،‌زیرا آنها با داعش می‌جنگیدند.

 وقتی وارد ایران شدید، چه کردید؟

ما وقتی وارد ایران شدیم، یک نفر رفت بر روی بلندی و از آنجا تلفن زد تا بیایند دنبال ما و سه تا ماشین به دنبال ما آمدند که اسامی آنها اسماعیل، ایوب، جعفر، کمال که ما را انتقال دادند به سرپل ذهاب به خانه کمال.

از آنجا ایوب و اسماعیل از ما جدا شدند. پیوسته محل اقامت ما را عوض می‌کردند. به ما نه پول تو جیبی می‌دادند و نه می‌گذاشتند از خانه خارج شویم.

بالاخره یک خانه در کرمانشاه پیدا کردند و من را بردند تا خانه را قرارداد ببندم. من هم هیچ کارت شناسایی یا شناسنامه‌ای نداشتم. البته روز اول که آمده بودیم، جعفر عکس همه ما را گرفت و آن روز که قرار بود خانه را قرارداد ببندم، به من یک شناسنامه جعلی دادند که با آن قرارداد بستم. ما را هم به خانه کرمانشاه منتقل کردند.

برنامه چه بود؟ کجا را قرار بود بزنید؟

شخصی به نام مهدی، امیر ما بود، او هیچوقت ما را در جریان کارها نمی‌گذاشت، ولی یک روز که بیرون رفتند، با 12 عدد نارنجک برگشتند. این نارنجک‌ها را گویا خریده بودند.

* ما دیگر بریده بودیم و فقط می‌خواستم دختر کوچکم را ببینم

به والله هیچ صحبتی از مجلس ایران نبود، اصلاً نمی‌دانستم که قرار است به این زودی عملیات شود. ما هم دیگر بریده بودیم، من فقط به دنبال این بودم که یک روز دختر کوچکم را ببینم، واقعاً خسته شده بودم، اما امکان نداشت بتوانم از آنها جدا شوم.

*مردم عراق می‌گفتند صدام از داعش بهتر بود

درواقع داعش یک زندان بود که هیچ‌گونه آزادی در آن نداشتیم. وقتی در عراق بودم یادم هست مردم همه از اینها فرار می‌کردند. هیچکس از دست اینها آسایش نداشت. هیچکس امنیت و آزادی نداشت. من از مردم عراقی شنیدم که به هم می‌گفتند صدام از اینها بهتر بود! در عراق مردم وقتی از خانه بیرون می‌آمدند، نمیدانستند که زنده بر می‌گردند یا نه؟! اینها میخواستند در ایران هم همین کار را بکنند.

*همه داعشی‌ها کشته خواهند داشت

 آینده داعش را چه می‌بینی؟

همه آنها کشته خواهند شد، هیچ کدامشان هیچ جایی برای فرار نخواهند داشت. من به همه جوانان بی تجربه می‌گویم که سرشان پایین باشد و دنبال پول حلال باشند، این راه هیچ نتیجه‌ای برایشان ندارد. هم خودشان را بدبخت می‌کنند، هم خانواده‌هایشان را به فلاکت و بدبختی می‌اندازند.